تأملی بر مفهوم «ادغام» در مارکس

تأملی بر مفهوم «ادغام» در مارکس

  • تاریخ شروع: ۱۳ اردیبهشت
  • روزهای: شنبه
  • ساعت: ۱۷-۲۰
  • تعداد کل جلسات: ۴
  • دوره به صورت: آنلاین و حضوری

تاریخ سرمایه‌داری، تاریخ بلعیدن‌ها و تصرف‌ها است، بلعیدن مکان‌ها و فضاهای جدید، تصرف زمین و منابع طبیعی و نیروی کار، گسترش جغرافیایی بازار، کالایی‌سازی همه‌ی وجوه زیست انسانی، و …. اما این پیش‌روی در خلاء اتفاق نمی‌افتد، بلکه از خلال مواجهه با واقعیت‌های تاریخی ازپیش‌موجود ــ از فرآیندهای کار و تولید گرفته، تا روابط انسانی و نهادهای فرهنگی و ساختارهای سیاسی ــ تحقق می‌یابد. مفهوم «ادغام» (یا «تبعیت»، subsumption) ــ که به گمان‌ام در گفتار و نوشتار فارسی هم کاربردی روزافزون یافته است ــ یکی از مقولاتی است که به شکل گسترده و در حوزه‌های مختلف برای مفهوم‌پردازی این وجه بلعنده‌ی سرمایه‌داری جهانی به کار رفته و می‌رود. اما این کاربرد عمومی در واقع محصول بازتفسیر و تعمیم‌ تعریف اولیه‌ی مارکس است. مفهوم مارکسیِ ادغام مشخصا بر بلعیده شدن «کار» غیرسرمایه‌دارانه توسط سرمایه‌داری دلالت دارد و، مهم‌تر از آن، اینکه در تحلیل او از دو شکل اصلی ادغام، یعنی «ادغام صوری» و «ادغام واقعی»، در هر دو مورد «کار مزدی» پیش‌فرض است.

 

مارکس در جلد اول سرمایه، ذیل بحث ارزش اضافیِ مطلق و نسبی، به شکلی گذرا به ادغام صوری و ادغام واقعی اشاره می‌کند. اما مرجع اصلی در این زمینه دست‌نوشته‌های او است، به ویژه فصلی از پیش‌نویس ۱۸۶۵-۱۸۶۳ سرمایه، تحت عنوان «نتایج فرآیندِ مستقیم تولید» (ترجمه‌ی علی‌رضا جواهریان، نشر چرخ، ۱۴۰۲). تمرکز من در سه جلسه‌ی نخست این دوره عمدتا بر خوانش بخش‌هایی از این متن خواهد بود. سپس، در جلسه‌ی پایانی، به برخی از استفاده‌های امروزی از این مفهوم می‌پردازم و می‌کوشم تا تصویر روشنی از نسبت آنها با برداشت مارکس ارائه کنم.

 

اما چرا پرداختن به مفهوم ادغام و جزئیات تحلیل مارکس اهمیت دارد؟ نمی‌دانم که مشاهدات محدود من از پرتکرار شدن مفاهیم ادغام صوری و واقعی در فضای شفاهی و مکتوب فارسی‌‌‌،‌ از جمله انتشار ترجمه‌ی فارسی از مرجع اصلیِ آن در سال ۱۴۰۲، بیان‌گر برانگیخته‌شدن توجهی عمومی است یا صرفا امری تصادفی. اما اگر اولی باشد، به گمان‌ام دلایل قابل درکی دارد. مفهوم ادغام به طور کلی معطوف به چگونگی جذب و بازساماندهیِ چیزها و پدیده‌ها توسط سرمایه‌ی جهانی است. این چیزها و پدیده‌ها ــ که جذب و درونی‌شدن‌شان محل پرسش است ــ طبیعتا به مواردی اشاره دارد که نسبت به سازوکار سرمایه‌داری از جهاتی و به میزانی بیرونی به حساب می‌آیند، از کار غیرمزدی گرفته تا قهر فرااقتصادی، از آپارتاید جنسیتی گرفته تا ناسیونالیسم هویتی، از استبداد دینی گرفته تا انحصار دیجیتالی. از این منظر، ارتباط مفهوم ادغام با شرایط کنونی ملی و منطقه‌ای و جهانی عیان‌تر از آن است که نیاز به توضیح و توجیه داشته باشد.

 

اما یک پرسش دیگر نیز ناگزیر ذیل بحث ادغام برجسته می‌شود، اینکه این موارد به چه معنا و با چه برداشتی نسبت به سرمایه‌داری بیرونی به حساب می‌آیند؟ مقصودم طبیعتا باز کردن این مسئله‌ی اساسی در اینجا نیست، بلکه تنها می‌خواهم یادآوری کنم که مفهوم ادغام ناگزیر پرسش از درون و بیرون را پیش می‌کشد، یعنی پرسش از خود سرمایه‌داری را. بی‌جهت نیست که «نتایج فرآیندِ مستقیم تولید» یکی از روشن‌ترین و صریح‌ترین روایت‌ها را از برداشت مارکس از سرمایه‌داری ارائه می‌دهد، برداشتی که در آن تناقض میان کار مزدی و سرمایه، نه به‌سادگی جزیی از سرمایه‌داری، که تناقض بنیادین آن است. موارد بالا در همین معنا نسبت به سرمایه‌داری بیرونی‌اند. و، چنان که خواهیم دید، در بسیاری از استفاده‌های رایج از مفهوم ادغام، گسست از مارکس، خوب یا بد، دقیقا در همین جا اتفاق می‌افتد، یعنی در تعریف خود سرمایه‌داری. به گمان من از این منظر نیز پرداختن به مفهوم ادغام باز تأملی است به‌موقع، چرا که در شرایط کنونی بازگشت به پرسشِ بی‌پایان و همواره بی‌پاسخِ «سرمایه‌داری چیست؟» امری ناگزیر است.

 

در جهان بحران‌زده‌ای زندگی می‌کنیم که در آن تنها امر مسلمْ ناگزیر بودن تغییر و تحول اساسی است. اما به چه سمت و سویی؟ آیا ماجرا صرفا به سرانجام رسیدنِ رویاهای نئولیبرالیسم است، یا گذار از نئولیبرالیسم به بربریت سرمایه‌دارانه‌ی دیگری؟ آیا رشد پرشتاب تکنولوژی‌های دیجیتال صرفا گامی است در ادامه‌ی روند طولانی اتوماسیون و «ادغام واقعی» کار در سرمایه، یا قضیه اساسا نه گذار به بربریت سرمایه‌دارانه‌ی دیگر، که حرکت به سوی بربریت مطلقا دیگری مثلا از نوع «تکنوفئودالیسم» است؟‌ و این‌ها همه برای «ما»ی ایرانی دلالتی مضاعف نیز دارد، چون اگرچه از یک سو به نظر می‌رسد که زمان‌مندی تغییر اساسی در این جغرافیای ملی بسیار کوتاه‌تر و پرشتاب‌تر از تحولات جهانی باشد، از سوی دیگر، این هم هست که بسته به سمت و سوی این تحولات، فاشیسم دینی ممکن است نه پدیده‌ای متعلق به یک گذشته‌، که تصویری پیش‌گویانه و نمونه‌وار از جهانِ فاشیستیِ آینده از کار درآید.

 

 

مدرسه‌ی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت‌ خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.