در حد فاصل دو جنگ جهانی، اروپا صحنهی ظهور معمایی است که دیرزمانی در کار تدارک خویش بودهاست. استفادهی گسترده از تسلیحات جنگی نوظهور، در کنار شیوع بیسابقهی رسانههای تودهای، «تکنیک» را به مسئلهای اساسی برای آگاهی غربی بدل کردهاست. فرانکنشتاین از دروازهی شهرها گذر کردهاست، و این پرسش هرروز عاجل و عاجلتر میشود که این هیولای دستساز، یا به تعبیر فروید، این «خداوند مصنوع» چه رهاوردی برای بشر به همراه آوردهاست.
والتر بنیامین در آثار خود همواره در پی آن است که از پاسخهای متداول به معمای تکنیک فراتر رود؛ او نه به سیاق محافظهکاران فرهنگی به گلایه از تجاوزهای تکنیک به نظمونظام طبیعی بسنده میکند، و نه به رؤیاهای اتوپیایی دربارهی امکانات تکنیکیِ جهان نو امید میبندد. نزد بنیامین، تکنیک همچون ژانوس، ایزد اساطیری روم، همواره رویی به پیش و رویی به پس دارد، و تأمل بر آن بدون درنظرداشتن همزمانِ این وجوه دوگانه ممکن نمیشود. بر این روال است که بنیامین، در جایی، به محدودیتهایی اشاره میکند که تکنولوژیهای جدید بر تجربهی بشری تحمیل کردهاند («چالاکی دائم و همیشگیِ حافظهی ارادی واستدلالی – که به واسطهی تکنیکِ بازتولیدِ مکانیکی تقویت میشود – مجال را بر بازیهای خیال تنگ میکند»)، و در جایی دیگر بر امکانات این تکنولوژیها برای توسیع تجربهی بشری انگشت میگذارد («نخست از طریق دوربین است که ناخودآگاهِ بصری را درمییابیم، همانگونه که از طریق روانکاوی با ناخودآگاه غریزی آشنا میشویم»).
اما این وجوه دوگانه چگونه در پیکرهی ژانوسیِ تکنیک در کنار یکدیگر مینشینند، و چرا صورت کمالیافتهی این همنشینی فقط در مدرنیته محقق میشود؟ در دورهی حاضر، تلاش میکنیم تا با بررسی آرای بنیامین دربارهی تکنیک و مفاهیمِ همبستهی آن در جهت پاسخگویی به این پرسشها قدم برداریم.
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب