تصویر ماکیاولی هم، مانند نیچه در تاریخ فلسفه، تصویر غریب و فریبندهای است. چهرهای که از طرفی او را معلم شیطان معرفی میکند، همانطور که نیچه فیلسوف فاشیست معرفی شده، و از طرف دیگر او را در قامت جمهوریخواهی تمامعیار مینشاند؛ باز هم مانند نیچه که از سوی متفکران رادیکال، فیلسوفی انفلابی قلمداد میشود. در این دوره میکوشیم از خلال بعضی از تصاویر متعددی که برای ماکیاولی ساختهاند، و البته از طریق دو کتاب گفتارها و شهریار او، که یکی به سنت تاریخنگاری تعلق دارد و دیگری در سنت به اصطلاح نصایحالملوک یا سیاستنامهنویسی قرار میگیرد، باری دیگر چهرهی او را ترسیم کنیم.
اما دو کتاب گفتارها و شهریار ماکیاولی، هرکدام سنتهای پیشینی که به آنها تعلق دارند را زیر و رو میکنند. این دو کتاب در حقیقت از گذشتهی خود منحرف میشوند و بدعت میگذارند. همین، مادهی اصلی ماتریالیسم تاریخی ماکیاولی را میسازد و نسب آن با پرسش خاستگاه را مشخص میکند. یکی از نقاط معرف این بدعت، اومانیسم است. نقطهای که البته یادآور رویارویی سقراط با اومانیستهای جهان باستان است. اما ماکیاولی، در مورد تربیت سیاسی، در مقابل سقراط میایستد. موضعگیری ماکیاولی را، با توجه به این که در آثارش تنها یک بار آن هم از ارسطو نام برده، باید در برابر سنت آموزشی و فلسفی پیشینیاناش دانست.
چهبسا عدهای به درستی بگویند او فیلسوف نیست و بنابراین میتوانیم اندیشهی او را شکلی از پادفلسفه به حساب آوریم. اندیشهای که نه تنها صاحب هیچ شکلی از هستیشناسی نیست، بلکه حتی پایههای نظامهای فلسفی پیش از خودش را به لرزه درآورده است. همین باعث شده تا او را ضد آموزههای فلسفی دربارهی فضیلت بدانند و در نهایت معلم شیطان خطابش کنند. این (نا)هستیشناسی ماکیاولی چگونه تکوین پیدا میکند؟ از پی این تصویر از ماکیاولی، از اختلاف در مفهوم اومانیسم آغاز میکنیم؛ اومانیسم از جهان باستان به رنسانس.
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب