رئالیسم پس از رئالیسم؛ واقع‌گرایی رمان چگونه به هستی عمق می‌بخشد؟

رئالیسم پس از رئالیسم؛ واقع‌گرایی رمان چگونه به هستی عمق می‌بخشد؟

  • تاریخ شروع: ۱۱ آذر ۱۴۰۴
  • روزهای: سه‌شنبه
  • ساعت: ۱۷-۱۹
  • تعداد کل جلسات: ۴
  • دوره به صورت: آنلاین

اصطلاح «رئالیسم» (واقع‌گرایی) از آن واژه‌های دیریاب در نظریه‌ی ادبی‌ست که به انحاء مختلف تفسیر، تبیین و شرح داده شده است؛ این اصطلاح گرچه ابتدا در هنرهای تجسمی مطرح شد، ولی هم‌زمان با ظهور و گسترش «رمان مدرن» به واژه‌ای بدل شد که غالباً همراه با گونه‌ ادبی «رمان» به کارگرفته می‌شد. گویی هر رمانی ذاتاً گرایش به رئالیسم دارد و رئالیسم بهتر از هر ژانر هنری دیگری در رمان متجلی می‌شود.

 

از آنجایی که مباحث انتقادی درباره‌ی چیستی «رمان» تاکنون راه به جایی نبرده است، بیشتر نظریه‌پردازان به دلیل پیوند تنگاتنگی که این گونه‌ی ادبی با تجربه و واقعیت دارد، دو اصطلاح رمان و واقع‌گرایی را به یک معنا و باهم بکار برده‌اند. حتی نظریه‌پردازان ادبی در زبان انگلیسی برای مدت‌ها تمایل داشتند اصل «شباهت به واقعیت» را برای همه‌ی انواع رمان‌ها مطرح، و واقع‌گرایی را هم معنی با آن‌ها تلقی کنند. در چنین رویکرد‌هایی اصطلاح رئالیسم نه ابزاری تحلیلی برای کنکاش در رمان بلکه همچون اصطلاحی ارزشی و ستایش‌آمیز در توصیف آن به‌کار گرفته می‌شود.

 

با ظهور سبک‌های معتدد رمان‌نویسی و دشوارتر شدن تعریف «رمان»، اصطلاح رئالیسم نیز دست‌خوش تغییر شد. تقریباً پس از پایان دوره‌ای که عموماً به عصر رئالیست‌های بزرگ- بالزاک، دیکنز، داستایفسکی، استاندال، تولستوی و…- شهرت داشت، و همچنین با ظهور رمان‌نویسانی چون کافکا، جویس، آلفرد دوبلین، ویرجینیا وولف، آلن روب‌گریه، گارسیا مارکز، ساموئل بکت و…، دیگر رئالیسم آن واژه‌ی سرراست که در آثار «رئالیست‌های بزرگ» وجود داشت، نبود.

 

سنت دیرین همسان‌سازی واقعیت، با تاکید بر «جزئی‌نگاری»، «موقعیت‌محوری»، «عینیت»، «ترتیب زمانی»، «روابط عللی» و… در آثار نویسندگان قرن بیستم تفاوت بسیاری با آثار قرن هجدهم و نوزدهم دارد، اما همه‌ی این تفاوت‌ها باعث نشده که دغدغه‌ی «واقع‌گرایی» و فیگورال‌کردن ایده‌ها جای خود را به روایتی ذهنی، شخصی و توهم‌گونه بدهد. به عبارتی، گرچه قواعد رئالیسم در هر دوره‌ای متفاوت بود، ولی لزوماً به معنای «نسبی بودن واقع‌گرایی» نیست. اگر در دوره‌ای جزئی‌نگاری با تأکید بر «امر خاص» به مثابه ارزش ادبی رئالیسم محسوب می‌شد، بعدها با پروبلماتیک‌کردنِ نادیده‌انگاریِ «امر عام» در جزئیات‌پردازی، تبدیل به ضدارزش رئال شد، چراکه رویکرد فوق معتقد بود: دقت در پرداخت جزئیات به خودی خود هیچ کیفیت واقع‌گرایانه‌ای ندارد؛ «هیچ چیز در نهایت فانتزی‌تر از دقت نیست.»

 

واضح است تحولات نظری که در مفهوم رئالیسم پدید آمد، برآیند شکل‌های نوینی از نوشتنِ رمان بود. رمان‌نویسان روایت‌های جدیدی را از چیستی واقعیت در قالب داستان‌های نو طرح‌ریزی کردند؛ پیرنگ، زمان‌بندی، شخصیت‌پردازی، لحن، راوی و در یک کلام ساختارِ رمان تجربه‌های گوناگونی را از سرگذراند تا بار دیگر رئالیسم به مفهوم غامض‌تری بدل شود و هم‌چنان چیستی و بازنمایی آن، در میدان نظریه‌ی ادبی یکه‌تازی کند. به یک معنا تحولی که ابتداً در فرم رمان غربی به‌وجود آمد، با صورت‌بندی استدلالی، پایش به نظریه‌ی ادبی باز شد و جهانی از مناقشات نظری را رقم زد.

 

درسگفتار پیش رو، مباحث انتقادی رئالیسم را مجدداً پیکربندی می‌کند تا از دل مناقشاتِ آن، هم تحولات تاریخی رمان را بررسی کند و هم نشان دهد- با وجود تفاوت در قواعد- گرایش به «امر واقعی» دغدغه‌ی همیشگی رمان بوده است. ساختار سیال رمان، همواره خود را با واقعیت معاصر تطبیق می‌دهد تا پوپایی، چندلایه‌گی و امکان مازاد واقعیت را عیان کند. از این رو، این درسگفتارها با این پیش‌فرض آغاز می‌کند که بدون درک معانی رئالیسم و جلوه‌های متعدد آن در تاریخ ادبیات، نمی‌توان فهم درستی از ژانر بسیار متنوع «رمان» داشت؛ رمان با رئالیسم شروع می‌کند و با تناقضات آن ادامه پیدا می‌کند.

 

جلسه‌ی اول/ ریشه‌ها و خاستگاه رمان: از محاکات تا خودگویی
جلسه‌ی دوم/ قواعد و واقعیت: بازنمایی زندگی معمولی
جلسه‌ی سوم/ تناقضات رئالیسم: بحران بازنمایی
جلسه‌ی چهارم/ بیناذهنیت رئالیسم: اجماع در امر واقعی

 

مدرسه‌ی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت‌ خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.