شخصیت فیلمهای آندری تارکفسکی چون پولس رسول در جهانی غریب سرگشته و در تبعید است، گویی در انتظار رخدادی بیسابقه است یا در حسرتِ زمانی تحقق نیافته به سر میبرد. استاکر، دومنیکو یا گورچاکف توامان میانِ تمثالی مسیح وار و یک ابله در تعلیق اند؛ در مخالفتِ با جهان خود را قربانی میکنند تا جان را از ورطهی نابودی نجات دهند، لیکن همواره در جستجوی «مردمی مفقود» در تکاپو هستند و در فرا خواندن آن شکست میخورند. این فقدان همان چیزی است که در فضا-زمان سینمایی او و در زیباشناسی و شاعرانگیاش هر بار در روایتی برساخته میشود. والتر بنیامین در تزهایی دربارهی تاریخ مینویسد:
« در نقاشی پاول کلی با عنوان آنگِلوس نُووس، تصویر مَلَکی را میبینیم که نگاهش چنان است که انگار میخواهد از آنچه بدان زل زده است روی بگرداند. چشمهایش از حدقه بیرون زده، دهانش باز مانده، بالهایش گشوده. مَلَکِ تاریخ را چنین شمایلی باید. روی گردانده به سوی گذشته. آنجا که ما زنجیری از رویدادها میبینیم، او جز فاجعهای واحد نمیبیند که بیوقفه آوار بر آوار میگذارد و پیش پای او میافکند. دلش میخواهد دمی درنگ کند تا مردگان را بیدار کند و پارههای ازهمپاشیده را به هم بپیوندد. ولی طوفانی از بهشت وزیدن گرفته است و در بالهایش افتاده است چنان سهمگین که مَلَک را یارای بستن بالهایش نیست. طوفان او را بیآنکه ایستادگی تواند به درون آیندهای میراند که او بدان پشت کرده است و در این میان تلّ آوار در برابر او سر به آسمان میساید. آنچه پیشرفت میخوانیم همین طوفان است.»
در این درسگفتار تلاش میکنیم با بازخوانی برخی مقالهها و متون فلسفی به واکاوی جهان سینمایی تارکفسکی بپردازیم و مفاهیمی چون ماخولیا و نوستالژیا در سینمای او را در نسبت با جهان بررسی کنیم.
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب