نظریههای توطئه از جهان حاشیهای و تاریک پیشین خود به در آمدهاند و پا به فضای عمومی و حتی عرصهی سیاستهای رسمی گذاشتهاند و اینک صدای خود را واضح و بلند به گوش همگان میرسانند. بازار نظریههایی از جنس نظریهی توطئه هیچگاه چنین رونقی را تجربه نکرده است. علل و عوامل گوناگونی را میتوان برشمرد که ممکن است در نگاه اول توضیحی بسنده برای پدیده «نظریه توطئه» به نظر رسند. واقعیتهایی چون سلطهی علم و تکنولوژی، تجزیهی پیوندهای اجتماعی، بیرون افتادن جماعت عظیمی از آدمیان از نظامهای اجتماعی و خارج شدنشان از حلقهی تصمیمگیریهای سرنوشتساز، احساس عجز و ناتوانی عمومی، بیثباتی اقتصادی، بحرانهای زنجیرهای و گسترده و نظایر اینها، همه ممکن است تا حدی به کار تبیین نظریههای توطئه آیند و زمینههای بحث درباره آنها را روشن کنند، اما هیچیک برای تحلیل منطق حاکم بر این نظریهها کافی و رسا نیست.
با بررسی موشکافانه انواع نظریههای توطئه، که اینک تنوعی شگفتانگیز یافتهاند، لاجرم به نقطهای میرسیم که در آن، دیگر محتواهای مشخص این نظریهها یا صحت و سقم فاکتهای ارائهشده در آنها ارزش تحلیلی چندانی ندارند. این نقطه همانجایی است که پای یک «دیگری» فریبکار وسط میآید، نقطهای که در آن همهی نظریههای توطئه به هم میرسند. در واقع، فقط تحلیل رابطهی پیچیدهی نظریهپردازان توطئه با عاملیتی که ژاک لاکان نامش را «دیگری بزرگ» میگذارد میتواند پرده از ماهیت نظریهی توطئه و نسبت آن با چیزی به نام «دانش» و «نظریه» بردارد.
در واقعیت موجود و بسته به شرایط مشخص هر جا، سوژههایی به گوناگونی یهودیان، آدم فضاییها، چپها، سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی، جمع کوچکی از الیتها، ایلومیناتی و … میتوانند در جای این «دیگری» بنشینند. اما جالب توجه است که نظریههای توطئه با هر شکل و محتوایی، برخلاف دیگر دیدگاههای انتقادی، هیچگاه خود را واقعاً درگیر تحلیل انتقادی فاکتها و واقعیت و ساختاربندی آن نمیکنند و بیواسطه میروند به سراغ به اصطلاح واقعیت اساسی پنهان شده در پس واقعیت «رسمی» و «ظاهری». در اینجا، مسألهی غامضی چون چگونگی شکلگیری ساختار واقعیت و پدیدارشدن اوهام از ابتدا حلوفصل شده است و همهچیز با توسل و ارجاع به صحنهگردان و عامل اصلی توطئه توضیح داده میشود.
ولی ظاهراً این عامل توطئه، با وجود تدابیر و ساز و کارهای به غایت پیچیدهای که برای تأمین منافع و پیشبرد مقاصدش به کار میگیرد، از ابتدا تنها یک هدف بنیادی دارد و بس: فریب دادن بیوقفهی ما به هر قیمت. هرچیز دیگری فرع بر این هدف اصلی است. در نهایت، همیشه در پشت صحنه یک دیگری «شرور» و «فریبکار» نشسته است که واقعیت ما را دستکاری میکند و غایتی جز فریب دادن ما ندارد. این به واقع نیاز وجودی نظریههای توطئه است که حتماً دیگری اهریمنی فریبکاری وجود داشته باشد. میتوان چنین گفت که در دوران استیلای شک و ناباوری نظریههای توطئه تلاشهایی از سر استیصالند برای حفظ عاملیت دیگری بزرگ در مقام موجودی منسجم و بیفقدان. این دیگری فقط به شرطی دارای انسجام است که همیشه در فریب دادن ما کامیاب شود. دیگری بزرگ منسجم فقط میتواند فریبکاری بزرگ باشد و وجود یک دیگری شرور طبعا بسی بهتر است از وجودنداشتن چیزی به اسم دیگری بزرگ.
در این دوره، به سراغ نظریههای توطئه میرویم و این مسئله را تا حد ممکن موشکافی میکنیم که نظریهپردازان توطئه چگونه به توطئه «باور» میآورند و دانش و یقین ایشان از کجا میآید.
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب