هرچند فیلسوفانی مانند آیزایا برلین و پیتر لَزلِت در میانههای قرن بیستم فیلسوفان سیاسی نامداری به شمار میآمدند، همگان بر این نکته توافق دارند که زایش فلسفهی سیاسی تحلیلی را باید انتشار کتاب نظریهای دربارهی عدالت جان رالز در ۱۹۷۱ به شمار آورد. رالز در اين کتاب با مطرح کردن مفاهيمی مانند وضعيت نخستين، تعادل تأملی و پردهی بیخبری و با کمک چارچوبی برگرفته از روششناسی کانت و نظريهی قرارداد روسو، عدالت را به عنوان مهمترين مفهوم فلسفهی سياسی مطرح کرد و دستگاه مفهومی پيچيدهای را برای سنجش عدالت نهادی بهوجود آورد. رالز تحقق عدالت نهادی را تضمينکنندهی تحقق عدالت در روابط فردی و اجتماعی افراد میداند و از اين نظر، موضع او در ميانهی طيفی قرار میگيرد که در يک سر آن سوسياليستها و مارکسیستها و در سر ديگر آن ليبرالهای راستگرا قرار دارند.
پس از رالز تعداد زیادی از فیلسوفان طراز اول در سنت تحلیلی به فلسفهی سیاسی روی آوردند و برخی از جذابترین نظریات فلسفی پایان قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم را دربارهی موضوعاتی مانند عدالت، برابری، آزادی، اقتدار، سعادت اجتماعی، دموکراسی، حق، و سرکوب دولتی عرضه کردند.
در این درسگفتار پس از معرفی اجمالی تاریخچهی فلسفهی سیاسی تحلیلی و تفاوت آن با فلسفهی سیاسی قارهای، به برخی ویژگیهای تماتیک و روششناختی فلسفهی سیاسی تحلیلی اشاره میشود. سپس سه مفهوم از مهمترین مفاهیمی که در پنج دههی گذشته در این سنت مطرح شدهاند و دربارهی آنها مناقشات بسیار صورت گرفته به گونهای مختصر اما دقیق معرفی خواهند شد و مورد بحث انتقادی قرار خواهند گرفت. این مفاهیم عبارتند از آزادی، برابری و اقتدار دولتی.
این درسگفتار عمدتاً به بحث دربارهی نوشتههای فیلسوفان سیاسی پس از رالز اختصاص دارد که از جملهی مهمترین آنها می
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب