در اين دوره مفهوم حال و هوای بنيادين( Grundstimmung) را با تأکيد بر ديدگاه هايدگر مورد توجه قرار خواهیم داد. آدمی با موقعيت متأثرشدن از جهان پيرامونی و متأثرشدگی از چیزها و انسانهای دیگر در نسبتهای پرتاب شدهای است که به او اصابت میکند و در اين موقعيت دست به نسبت-رفتاری از آن خود میزند. نزد هایدگر حالوهوای بنيادين امری سرآغازين و پيشانظری است که اگزيستانس و گشودگی انسان را زنده نگه میدارد و سبب میشود شور و اشتياق او به سوی چيزها به امر خاص و غيرسرآغازين تقليل نيابد. اين درسگفتار در نظر دارد با موضوعی کردن حال و هوا اين موقعيت بنيادين-سرآغازين را نشان دهد.
جهت فهم بنيادين و يا سرآغازين ديدن حالاتْ بدوا موقعيتهای ماهيتمحور و متافيزيکی شده از چيزها، بر مبنای لوگوسمحوری و تفکرات تئولوژيک به مثابه انتوتئولوژیْ، ساختگشايی و ويران میشود تا امکانی ديگری از موقعيتمندی سرآغازين براساس حال و هواها و اتمسفرها بتواند از سرآغازی ديگر برساخت شود. براين اساس بدواً با رفتن به لحظات سرآغازين یعنی جایی-موقعیتی که گشودگی هستی رخ میدهد و امر گشودهای را ممکن میسازد، گامی بهسوی ویرانسازیِ برساختهای موجود برداشته میشود تا شور و سرزندگی زندگی-هستی در نسبتمندی زمانی براساس حال وهواهای بنيادين ممکن شود. مسئلهی حالوهوای بنيادين به مثابه امرسرآغازين اين است که پرواها، التفاتها، شور و اشتياقها و اتمسفرهايی که ما را در برمیگيرند فهم شود و سبب رفتن ما به سوی امکان ديگر از مواجهه با چيزها شود. اين آشکارسازی در برخی حالات بنيادين همچون دلهره، ملال عميق و خويشتنداری امکان بروز دارند و مواجهه با آنها سبب میشود فهمی سرآغازين از هستی آدمی بدست آيد.
پرسش اين است که چرا حالوهوای بنيادين در برابر اموری چون لوگوسمحوی و تئولوژی (انتوتئولوژی) پس زده شده و امور فرعی پنداشته شده؟ با اين پس زدن چه امکاناتی مسدود شده؟ چرا اموری همچون بو، لمس، احساسات، تن و اتمسفرها در تفکر فلسفی اموری غايب و يا حاشيهای است؟ چرا دلهره و ملال عميقْ اموری است که پسزده میشود و چگونه میتوان آنها را بهمثابه امور بنيادين فهم کرد؟ اگر احساسات و حالوهواهای بنيادين و اتمسفرها که پيشاپيش بر ما اصابت میکنند جدی گرفته شود چه افقهايی گشوده خواهد شد؟ وقتی ما تاريخمندی و تاريخ خود را فهم میکنيم آيا به اتمسفرها و حال وهواها توجه داريم؟ تاريخنگاری مبتنی بر اتمسفر و حال وهوا چه نوع تاريخنگاری است؟ حال و هوا، اتمسفر و بوی شهرها و روستاها، بدن آدمی، احساسات، لمس کردنها چه تجربياتی را در ما ممکن میسازد؟ آيا ما برخی حسهايمان را از دست دادهايم؟ آيا فهم حالات سبب میشود گونهای ديگر از حافظه و خاطرهی تاريخی بر ما اصابت کند و امكان ديگری از مواجههی ما با جهان پيرامونی و چيزها گشوده شود؟
جلسهی اول: در اين جلسه به نقاط عطف و عزیمتی که هايدگر از آنها به حالوهواهای بنيادين میرسد توجه خواهد شد؛ به خصوص مفهوم پاتوس. بر اين اساس توجهی گذرا به بحث انفعالات و احساسات در تاريخ فلسفه خواهيم داشت و با تکیه بر آنها، به نقاط اتصال و نوع مفصلبندی هايدگر به آن مباحث خواهيم پرداخت. هايدگر با فهمی ديگرگونه از پاتوس ارسطويی مواجهه با احساسات را به نحو انتولوژيك و بنيادين در بستری تازه فهم میكند كه در اين بستر احساسات و تأثيرپذيری و نهايتا حال و هوای بنيادين اموری سرآغازين فرض میشوند.
جلسهی دوم: در اين جلسه مفهومِ يافتگی يا حال و هوای بنيادين با تأكيد بر دلهره در آثار هايدگر مورد توجه قرار میگيرد. بدواً به يافتگی به مثابه يک اگزيستانسيال بنيادين که سبب گشودگی دازاين میشود میپردازیم و نشان میدهیم كه آدمی پيش از اين که يک موجود مقيد و متعينشده به تعريفهايی مبتنی بر منطق يا تئولوژی و يک ذات منطبق و درونماندگار باشد اساساً در نسبتمندی و گشودگی و متاثرشدگی است که خود را در جهان میيابد. بنابراين در اين درسگفتار، نقش دلهره در گشودگی اگزيستانس آدمی در اين بستر فهم میشود. نشان داده خواهد شد كه آدمی نه يک ذات برآمده و درونماندگار که سر در خود فرو برده باشد بلكه گشوده و فراباش به سوی … است. براين اساس برای فهمِ يافتگی و سپس حالوهوای بنيادينْ توجه به مفهوم تجربه (Erfarung) در برابر تجربهی زيسته (Erlebnis)، استعلاء در برابر درونماندگاری، متأثرشدگی و نسبتمندی در برابر اينهمانی و ذاتِ در خود فروبسته، و نگاه پيراموننگر در برابر سوژهی خيره مورد توجه قرار میگيرد تا فهم مفهوم حالوهوای بنيادين فراهم شود.
جلسهی سوم: در اين جلسه سير مفهومِ حالوهوای بنيادين و يافتگیْ نزد هايدگر با توجه به حال و هوای بنيادين ملالِ عميق مورد توجه قرار میگيرد و نشان داده میشود حالوهواها عوارضی جانبی نیستند كه گاهی باشند و گاهی نباشند، بلکه چیزهایی هستند که از پیش، با یکدیگر بودنِ ما را متعین میکنند و به ما اصابت میكنند. در واقع گویی حالوهواها همواره و از پیش آنجا هستند، همچون اتمسفری كه نخست خود را در آن مستغرق میيابيم كه کاملاً حالمندمان میکند. در اين جلسه خصوصيات حالوهوای بنيادينِ ملال عميق مورد توجه قرار میگيرد و به ويژگی تهیوانهادگی و در تعليق قرار گرفتن و پا در هوا شدن كه در ملال به سراغمان میآيد میپردازیم. بيدارسازی و جدی گرفتن ملالْ آدمی را به سوی امكانی راديكال و از آنِ خود پرتاب میكند كه در آن موقعيت با اضطرار ترکشدگی از موقعيت کنونی، رفتن به سوی رخداد و امکان ديگر و نه-هنوزی مهيا میشود.
جلسهی چهارم: در اين جلسه به نقش حالوهوای بنيادينِ خودداری كه هايدگر در كتاب «افاداتی به فلسفه؛ رخداد» به آن پرداخته است توجه میكنيم که گونهای نسبت-رفتارِ خود را نگه داشتن، مکث و تن ندادن، شکيبايی و هوشياری است كه در لحظهی ديدار، تصميمی با دل و جرات را مهیا میکند. البته آن را در كنار حالوهواهای بنيادينِ دلهره و ملالِ عميق فهم خواهيم كرد. بر اين اساس نشان خواهیم دادكه حالوهواها نه تنها نبايد خاموش و سركوب شود بلكه اگزيستانس و گشودگی آدمی از آنها سرچشمه میگيرد و بايد بيدارسازی شود. نهايتا جمعبندی خواهد شد كه دلهره، ملال عميق و خودداری كه سبب گشودگی امكانات میشود در نسبت با مفاهيم حقيقت و آزادی قرار دارند.
از اين جهت طردِ دلهره و ملالِ عميق كه در دانش روانپزشكی و رواندرمانیِ غالبْ حاكم است، در نگاه روانپزشكی و رواندرمانیِ اگزيستانسِ متأثر از هايدگر، نزد بنتسوانگر و مدارد بوس، گونهای امكان جهت يافتن امكانات خود در جهان است. همچنین در اين جلسه، با توجه به موقعيت رخدادگونه و دربرگيرندهی حالوهواها كه سبب رفتن به موقعيت ديگر از مواجهه با هستی و چيزها و آدمها میشود، به مفهوم آزادی نزد هايدگر نيز اشاراتی خواهد شد و اينكه ذات آزادی بشر و مجال دادن به چيزها در گرو جدی گرفتن و بيدارسازی حال وهواهای بنيادين است.
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب