
این پایاننامه با پرسشی آغازین شکل گرفت: آیا میتوان تحلیلی غیرآسیبشناسانه از طایفهگرایی در مناطقی مثل استان کهگیلویه و بویراحمد به دست داد؟ به بیان دیگر آیا خاصگرایی بر مبنای دستهبندیهای قومی، طایفهای و خویشاوندی و نقش پررنگ آن در مناسبات سیاسی مناطق پیرامونی همچون کهگیلویه و بویراحمد، آنطور که گفته میشود نشاندهندهی عقبماندگی است یا میتوان خوانشی متفاوت را به بحث گذاشت؟ این پایاننامه تلاشی است در جهت این خوانش متفاوت.
در ادبیات رایج، هر نوع خاصگراییای که بر پیوندهای خویشاوندی و یا ایلی مبتنی باشد، نشان از درجا زدن در سنت و کاملاً مدرن نشدن دارد. در واقع مدرنیته و مدرن بودن یک وضعیت نرمال تصور میشود که همهی جوامع و اجتماعات در جهت آن حرکت میکنند و عدم ایفای نقش پیوندهای خویشاوندی و قومی در حیات سیاسی و اجتماعی از لوازم وضعیت مدرن قلمداد میشود. بنابراین از چشمانداز ادبیات غالب، مدرن بودن غایت و معیاری است که میتوان با مفاهیم جامهشناختی تعریفی از آن به دست داد و واقعیت موجود را براساس دوری و نزدیکی به آن درجهبندی کرد. بنابر این درک، کهگیلویه و بویراحمد نسبت به اصفهان و تهران، عقبماندهتر است و همینطور تهران نسبت به پاریس و نیویورک.
در گام اول تلاش شد تا پدیدهی مورد بررسی از ذیل بار سنگین این غایتگرایی بیرون آورده شود؛ به این معنی که نه بر اساس آن چیزی که باید باشد، بلکه بر اساس چیزی که هست تحلیل شود .در گام بعد برای پیش گذاشتن یک تحلیل متفاوت، به کنکاشی تاریخی روی آوردم. دورهی تاریخی نسبتاً بلندی انتخاب شده است: از شکلگیری دولت مدرن پهلوی تا دورهی حاضر. کلمهی مدرن در عنوان پایاننامه نیز ارجاع به مناسبات سیاسی در وضعیت مستقر شدن دولت مدرن دارد و نه یک نوع مناسبات سیاسی معیار. با این حال به لحاظ زمانی، بررسی تاریخی به دو دوره تقسیم شده است: دورهی پیش از اصلاحات ارضی و تشکیل فرمانداری کل کهگیلویه و بویراحمد و دورهی پس از آن تا زمان حاضر که اولی، دوره بهبهان و دومی، دوره یاسوج نام گرفته است.
تلاش کردهام تا نشان دهم که در هر دو دوره، نه با تداوم سنت یا عقبماندگی بلکه با بازآرایی ساختار قدرت محلی در وضعیت شکلگیری دولت ـ ملت روبرو هستیم. همچنین ابزارسازی و تجدید مداوم پیوندهای «سنتی» به عنوان کنشی فعالانه از سوی گروههای استراتژیک مرکزی و محلی در جهت پیشبرد اهداف و حفظ و بسط موقعیت خود، تفسیر شده است. به طور کلی ادعای پایاننامه این است که پس از شکلگیری دولت پهلوی، با چفت و بست جدیدی از شبکهی نیروهای محلی در دل ساختار بزرگتر دولت ـ ملت مواجهیم که نباید بر اساس شباهت ظاهری با وضعیت پیشا دولت مدرن، آن را «سنتی» ارزیابی کنیم.
مخاطبینی که برای جلسهی نشست ثبتنام میکنند به مدت یکهفته به متن پایاننامه دسترسی خواهند داشت و اگر فرصت کافی برای خواندن تمام متن را ندارند، میتوانند به نسخهی کوتاهشدهی آن که همراه پایاننامه در اختیارشان قرار داده میشود، رجوع کنند. اما پیشنهاد میشود در کنار آن، متن پیادهشدهی مصاحبهها که در پیوست پایاننامه قرار دارد را نیز مطالعه کنند.
دربارهی نویسندهی رساله:
حامد عسکری سال ۱۳۷۲ در شهر لنده از استان کهگیلویه و بویراحمد متولد شد. او فارغالتحصیل کارشناسی مهندسی کامپیوتر از دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی و کارشناسی ارشد جامعهشناسی از دانشگاه علامه طباطبایی است و در حال حاضر مشغول به تحصیل در مقطع دکتری جامعهشناسی در دانشگاه تهران است.
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب