در جهانِ سینماییِ شاروناس بارتاس آنچه بیش از هر چیز به بیان در میآید تاکیدِ رمزآمیزی است بر اینکه گویی «کار از کار گذشته است»، و به قول لئو کاراکس فیلمساز فرانسوی که از قضا در یکی از شاهکارهای او بازی کرده است، «دوربین او است که این حقیقت را به ما باز میشناساند؛ جهان غمانگیز و آزاردهنده است؛ انسانها خود را تخریب میکنند؛ سرگردان اند و تلف میشوند، و با اینهمه جهان همچنان زیباست زیرا زنده میماند و ادامه مییابد». بدینسان است که دوربین او «چون شخصی ناشناس چهرهها و منظرهها و ساخت و سازهای اطرافش را با نگاهش مینوازد و میکوشد هرآنچه را از دستش برمیآید به دقت و با شوق نجات دهد»، این مقاومتی است سرشار از خواهش رهایی و رهانیدن و حاضر نیست تن به فلاکت دهد. در جهان او گویی همه چیز ساکن است و تنها سکوت میتواند چیزهایی را به ادراک آورد که در این جهانِ هبوط کرده هنوز برایمان مانده است. توماس فُلتسُنْلُوگِل سینمای او را چون رازی میبیند که شعلهی روایت را فرو مینشاند. به زعم او در فیلمهای سه روز(۱۹۹۱) و دالان(۱۹۹۴)، فیلمساز فُرمهای شهرنگارانه را به فضاهای بسته میکشاند: در فضاهای زیرزمینی( سرداب، تونل، پناهگاه)، انزوای سرگشتگان را تصویر میگیرد و در ساختمانهای فرتوتِ شهرِ کالینینگراد، ملاقاتِ بدنهای پریشان از خواهش را رقصپردازی میکند. بارتاس در این دو فیلم، از زندگیِ سرگردان تا انزوای معلق، پرترههای منتظر، آشفته و رنجدیده را میپروراند. پلانهای بلند با «دیمومِنت» چند وجهیشان، غرق شدنِ هستی در ویرانهها را نمایان میکنند و بدین گونه تحمل ناپذیریِ جهان را بر طبل رسوایی میکوبند.
در این درسگفتار میکوشیم با شرح و بسط مفاهیم سکون و سکوت، بوطیقای سینمای او را بشکافیم. و موضوعات زیر را در نسبت با سینمای او بررسی کنیم:
۱. حضور تابلو ویوَن ها در سینمای بارتاس: تاملی دلوزی بر امکان سینمایی پُست-سینمایی
۲. تمثیلهای بارتاس: خانهای که دیگر خانه نیست؛ کریدور یا دالانِ برزخ ابدی؛ کوچگرهای واداشته به اسکان و گوزنها
۳. دیالکتیکِ سکون: خواهش رهایی در دنیای هبوط کرده
۴. تلاش برای بازتعریف ارتباط در غیاب کلمات
۵. قرائتِ تصویرهای پالیمپسِستی در سینمای بارتاس
شاروناس بارتاس، متولد ۱۹۶۴، فیلمساز لیتوانیایی، یکی از برجستهترین سینماگرانِ معاصر، کار خود را در سینما از ۱۹۸۵ با ایفای یکی از نقشهای اصلی سریال تلویزیونیِ «شانزده سالهها» آغاز کرد. بارتاس فارغالتحصیل مدرسهی فیلمسازی مسکو است. نخستین فیلماش کاری بود که برای پایاننامهاش ساخت، مستند کوتاهی با عنوان «توفالاریا» (دربارهی مردم توفا که در استان ایرکوتسکِ روسیه زندگی میکنند) و فیلم نیمهبلندِ «به یاد روز گذشته» (۱۹۸۹) که توجه تماشاگران را به خود جلب کرد، فیلمی که در آن آدمهای واقعی بر اساس اصول فیلمهای بلند داستانی «نقش خودشان را بازی میکنند». بارتاس در فیلم بلند اولش، «سه روز» (۱۹۹۱) زبان سینماییِ ویژهاش را بیش از پیش «خالص» گرداند. این فیلم در جشنوارهی برلین در سال ۱۹۹۲ برندهی جایزهی هیئت اُیکومِنه شد، به خاطر طرح مسائل جدی، اهمیت مضمون و عمقِ پرداخت. جایزهی فیپرشی را هم برد به خاطر بدیع بودنِ سبک، اهمیت تِمِ فیلم، و زیباییِ تصویرها. «سه روز» قصهی تقریبا بی پیرنگی است دربارهی سه جوان لیتوانیایی که به کالینینگراد سفر می کنند – کارالاچیوس-کونیگسبرگ – شهر کوچکی برآشفته و افتاده در سراشیبِ زوال. بارتاس در فیلمهای بعدیاش هم نمایشپردازی (=دراماتورژی) سنتی را کنار گذاشت: «کُریدور» (۱۹۹۴) و «انگشتشماری از ما» (۱۹۹۵) و «خانه» (۱۹۹۷). همهی این فیلمها ساختاری آزاد، صورتی حداقلگرا و تداعیهای فلسفی دارند. کارهای بارتاس در خود لیتوانیا شهرت چندانی ندارند و چندان تحلیل نمیشوند اما در غرب حلقهی کوچکی از ستایندگان وفادار دارند.
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب