درباره‌ی سیاست استتیک: ۵- رهایی؛ موضوع بازشناسی یا عدم توافق؟

درباره‌ی سیاست استتیک: ۵- رهایی؛ موضوع بازشناسی یا عدم توافق؟

  • تاریخ شروع: ۱۶ اردیبهشت
  • روزهای: سه‌شنبه
  • ساعت: ۱۸-۲۰
  • تعداد کل جلسات: ۵
  • دوره به صورت: آنلاین و حضوری

غایت اندیشه‌ی انتقادی دست‌یابی به رهایی‌ است. حتی اگر غایت‌اش هم نباشد، اندیشه‌ی انتقادی جز به چیستی و چگونگی مبارزاتِ رهایی‌بخش نمی‌اندیشد. اما ناهم‌گونی در اندیشه‌ی انتقادی از آن جایی برمی‌آید که پرسش‌هایی درباره‌ی این‌که «رهایی چیست؟» و «چه کسانی»، به «چه شکلی» می‌توانند به آن دست پیدا کنند، پاسخ‌های متفاوتی می‌یابند. در سال‌هایِ اخیر، شاید با رُشد جنبش‌های خُرد اجتماعی که دیگر سودایِ «رهایی همگان» را در سر ندارند، بازشناسی‌شدن یا به‌رسمیت‌ شناخته‌‌شدن (Recognition) موضوع رهایی شده است. به نظر می‌رسد هر صدایی از هر جایی که بلند می‌شود، یا می‌کوشیم تا بلند شود، یک سودا در سر می‌پروراند: می‌خواهم به رسمیت شناخته شوم، می‌خواهم دیده شوم، می‌خواهم هویتم تأیید شود و به حقوق خود دست پیدا کنم؛ منِ جزئی با مختصاتِ روشن و تاریخ روشنم می‌خواهم آزاد شوم.

 

ژاک رانسیر که در این دوره‌‌ یک‌ طرف بحث است، فکر می‌کند اگر همه‌ی همتِ اندیشه‌ی انتقادی معطوف به بازشناسی شود، آن‌گاه شیره‌ی اندیشه‌ی انتقادی کشیده شده و پتانسیل رهایی‌بخشی برای آن نمی‌ماند. از دیدِ او بازشناسی در پیِ تثیبتِ هویت (Identity) است؛ درحالی‌که اندیشه‌ی انتقادی از اساس به امکانِ نااین‌همانی (Non-identity) گره خورده است. برای اندیشه‌ی انتقادی مسئله این است که چیزها چطور دیگر آن‌گونه که هستند نباشند، نه آن‌که چیزها آن‌طور که هستند در جایِ خود تثبیت شوند. او اصطلاح خود را برای توضیح مبارزه‌ی رهایی‌بخش دارد: Disagreement. ترجمه شده‌ است به «عدم توافق». آن‌جایی که درونِ «خود»ِ یک چیز دوپارگی و شکاف وجود دارد. اگر رهایی‌ معنادار باشد، از دلِ همین دوپارگی و شکاف خود با خود شکل می‌گیرد. او در فهمش از رهایی متأثر از یک الگویِ استتیکی‌ست؛ به‌نحوی که رهایی از اساس قسمی گسست از وضعیتِ خود است.

 

در اندیشه‌ی انتقادیِ معاصر، اکسل هونِت، از نسل سوم مکتب فرانکفورت، به‌عنوانِ فیلسوفِ بازشناسی شناخته می‌شود. از نظر او انسان بنیاداً در پیِ بازشناسی خود است؛ در همه‌جا دغدغه‌ی به‌رسمیت‌ شناخته‌شدن دارد و همین رانه‌ی بازشناسی‌ است که او را برمی‌انگیزاند: هم در روابط صمیمی و شخصی، هم در کار و مناسباتِ بازتولیدی و هم در جامعه‌ی مدنی و فعالیت سیاسی. از دید اکسل هونت آنچه انسان از آن رنج می‌کشد، بازشناسی‌نشدن است و اگر اندیشه‌ی انتقادی در پیِ کاستن از رنج است، نمی‌تواند بازشناسی را اساسِ خود قرار ندهد. برای او که بیشتر متأثر از یورگن هابرماس به‌عنوان نسل دوم از مکتب فرانکفورت است، امر سیاسی به فلسفه‌ی اخلاق و فلسفه‌ی حقوق گره خورده‌ است و الگویِ رهایی متأثر از یک الگویِ هرمنوتیکی‌ست: من و تو در مواجهه با هم تا کجا می‌توانیم یک‌دیگر را بفهمیم و فهمِ معنا/هویتِ یک‌دیگر چطور در بسترِ اخلاقی-حقوقی ممکن می‌شود و رنگ‌وبویِ عادلانه می‌یابد.

 

در سال ۲۰۰۹ با میزبانیِ کریستف منکه، که خود نیز یک نسلِ سومی از مکتب فرانکفورت است و اخیراً مجلد «نظریه‌‌ی رهایی» از او به فارسی منتشر شده است، رانسیر و هونت روبه‌رویِ یک‌دیگر قرار گرفتند. البته نخست بین‌شان ‌متن‌هایِ نظری رد و بدل شد و سپس گفتگویِ شفاهی‌ رخ داد و دست‌آخر درباره‌ی مفروضاتِ خود از اندیشه‌ی انتقادی نوشتند. مجموعه‌ی این تبادلات نظری در مجلدی با عنوان «Recognition or disagreement» به چاپ رسید. در دوره‌ی حاضر که در پنج جلسه برگزار می‌شود تلاش می‌کنیم تا اهمِ بحث‌های این رویارویی را مطرح کنیم و دست‌آخر با بهره‌گرفتن از خودِ نظریه‌ی کریستف منکه، به‌عنوان یک نسل سومی که ردِ پایِ بنیامین و آدورنو در فهم او از رهایی پررنگ است، به سمتِ تأکید بر رهایی به‌مثابه‌یِ قسمی گُسستن حرکت کنیم.

 

جلسه‌ی اول: رانسیر و روش برابری: سیاست و بوطیقا
جلسه‌ی دوم: ملاحظاتِ انتقادی رانسیر بر نظریه‌ی بازشناسی هونِت
جلسه‌ی سوم: هونِت و فقر آزادی: امکانات و محدودیت‌های حیات اخلاقی
جلسه‌ی چهارم: ملاحظات انتقادی هونِت بر رویکرد فلسفی رانسیر
جلسه‌ی پنجم: رهایی هم‌چون عدم توافق-گُسست

مدرسه‌ی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت‌ خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.