
خیابان کارگر شمالی خیابانی است که در فاصلهی صدمتری در هر دوطرف خیابان، بانکهای مختلفی در آن قرار گرفته است، مغازههای مختلف از لباسفروشی، نانوایی، سوپر مارکت و شیرینیفروشی گرفته تا قدیمیترین کبابی تهران، رستورانها و فلافلیهای سلف سرویس با کوچهها و خیابانهایی که هر جایی از آن ایستگاه تاکسی و اتوبوس است و آدمهایی که هر روزه در این مکانها در پی زندگی خود هستند، اما در این هیاهو و شلوغی خیابان، هستند آدمهایی که همواره در گوشهای از این جهان، جهان دیگری را ساختند.
پیرمرد دستفروشی که در کنار نانوایی بساط ظرف و ظروفش را پهن کرده است؛ پسربچهای که کنار جوی نشسته و با تمیز کردن آیینهی رو به رویش سعی در تبلیغ محصولاش که نوعی شیشه پاککن است، دارد. زن چادریای که سر خیابان کارگر شمالی کنار بانک روی سکویی نشسته است و جوراب نخی میفروشد، دخترش هم با پوششی مثل مادر کنار او نشسته است و کتاب میخواند چه کتابی نمیدانم اما شلوغی مغازهی جورابفروشی در مقابل زن جورابفروش که با گذر هر عابر پیاده میگوید جوراب نخی و آدمها هم شنیده و نشنیده از کنارش میگذرند خط تمایزی میگذارد بین دو جهانی که این دو نمایندهاش هستند جهانی که در سکوت باقی میماند و به جلو میرود.
توصیف بالا از آنچه در خیابان انقلاب میگذرد نقطهی آغاز این پایاننامه بود، تحقیق حاضر بررسی اتفاقاتی است که حول دستفروشی رقم میخورد. اتفاقاتی که بعد از انقلاب۵۷ شروع شده است اما رد آن را میتوان قبل از انقلاب و در دههی ۴۰ جستوجو کرد و تا اکنون پیش آورد و تغییراتی که رخ داده است را بررسی کرد. در این کار سعی کردهایم از برچسبها و تصوراتی که به دستفروشان نسبت داده میشود فراتر رفته و خوانشی را ارائه دهیم که در ذیل تحلیلهای آسیبشناسانه و خوانشهای ایدئولوژیکی که از پس آنچه در برخورد با دستفروشی اتفاق میافتد غافل میمانند، نگنجد و از طرفی نشان دهیم دستفروشی برآمده از چه شرایطی است و درونماندگار چه وضعیتی است.
اینکه دستفروشی از چه زمان برای سیاستگذاران و نهادها حائز اهمیت شد و چرا؟ سئوال اصلی این پروژه بود و در ادامه سعی کردهایم نشان دهیم که چه نهادهایی حول دستفروشی ایجاد شدند و در این میدان چه نیروهایی فعالیت داشتند؟ دستفروشان چگونه با قوانین و نهادها مواجهه میشوند؟ و چرا هیچکدام از طرحهای ساماندهی نتیجهای در بر نداشته است؟
دستفروشان در هر دوره توسط یک نهاد تبدیل به بحران شدهاند؛ در دورهای شهرداری وارد درگیری با دستفروشان میشود و بساطشان را ضبط میکند به ایشان اجازهی دستفروشی نمیدهد و در مقابل دستفروشان ناچار میشوند مخفیانه محصولات خود را به فروش برسانند، در دورهای سازمان اصناف دستفروشان را تضییعکنندهی حق مغازهداران میدانند و از دستفروشان مالیات میخواهند، در دورهای هم شرکت حریمبان و شهربان شهری در خیابانها مستقر میشوند تا دستفروشان را کنترل کنند و تعیین میکنند چه زمانی در خیابان باشند و چه زمانی باید بساطشان را جمع کنند. این پروژه روایتی تاریخی است از درگیریهایی که دستفروشان با نهادهای مختلف دارند.
دربارهی نویسندهی رساله:
زهرا اصغری، متولد ۱۳۷۴، دانشآموختهی انسانشناسی دانشگاه تهران و مطالعاتفرهنگی از دانشگاه علموفرهنگ است، این پایاننامه حاصل علاقهمندی به حوزهی مطالعات فرودستی است. او در دوران دانشجویی سابقهی فعالیت در انجمن علمی را داشته و در حال حاضر در موسسهی رحمان بهعنوان کارشناس پژوهش فعالیت دارد.
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب