سینمای بلا تار نیز چون سینمای مدرنیستی موج دوم و سوم نظیر آنگلوپولس و گَرِل بر پایهی برداشتهای بسیار بلند شکل گرفته است. برداشتهای بلند به شکل تناقضآمیزی، توأمان احساس همراهی و جدایی از فضای فیلم را رقم میزنند. از یک سو بیننده احساس میکند که دوربین نگاه انسان را تقلید میکند و او را به مشارکت میطلبد تا چه با نگاهی درونی از نوع سیر انفُسی همراه شود و چه با نگاهی معطوف به جهان بیرون در محیطهای واقعی. از سوی دیگر به تعبیر دیوید بوردوِل، همین برداشتهای بلند باعث فاصلهگذاری میشوند: غرق شدن در آنچه میبینیم و فاصله گرفتن از آنچه مشاهده میکنیم: ابهام و تناقضی راستین که تماشاگر را پیوسته درون و بیرون جهانی نگه میدارد که میبیند و «این پیامد مستقیم نگاه اخلاقی تار به شخصیتهای فیلمهایش است.»
از سالنمای خزان (۱۹۸۴) تا اسب تورین (۲۰۱۱)، فیلمهای بلا تار ورشکستگی وعدهی کمونیسم را پی میگیرند. رانسیر در بلا تار: زمان بعد نشان میدهد که این «زمان بعد از شکست» یکسره به بیباوری نینجامیده است. بلکه در این زمان بیش از آنکه مجذوب کامیابی و شکست داستانها شویم، با بافت محسوس زمانی سر و کار داریم که آنها را تراشیده است. عظمت برداشتها بلند در تانگوی شیطان (۱۹۹۴) یا هارمونیهای ورکمایستر (۲۰۰۰)، نه حاصل یک فرمالیسم محض بلکه حاصل مراقبت پرشوری است از راه و رسمی که در آن «باور به یک زندگی بهتر» در زمان تکرارشونده رخنه میکند، حاصل مراقبت از سماجتی است که انسانها را در پیگیری رویاها و تحمل ملالتهایش همچنان استوار نگه میدارد. «در دنیای بلا تار جایی برای بازی نیست: آنچه هست لختی چیزهاست و بس، و تلاشهایی برای نقض این قانون که ممکن است سماجت لازم را برای دنبال کردن یک فکر، یک رویا یا یک سایه در آدم پدید آورد. شخص ممکن است جرئت کند به حرکت در آید و ممکن است جرئت نکند.»
بلا تار در دورهی دوم/پایانبخش فیلمسازیش، از نوآر نفرین تا فیلم غریب هارمونیهای ورکمایستر (اقتباس تار از رمان ماخولیای مقاومت کراسناهورکایی)٬ نظام زیباشناختی منسجمی میسازد. به نظر رانسیر، تار در این فاصله روالهایی فرمال به کار میبندد که به معنای مورد نظر فلوبر بهراستی به یک «سبک» شکل میبخشند: یعنی یک «شیوه مطلق برای دیدن» جهان، نگاهی به جهان که بدل میشود به خلق جهان محسوسی خودآیین. به گفتهی رماننویس بزرگ، هیچ موضوعی برای نوشتن نداریم. و به گفتهی فیلمساز ما، هیچ داستانی برای گفتن نداریم. داستانها همه در عهد عتیق گفته شده، داستان توقعهایی که دروغ از کار درمیآیند. چشم به راه کسی هستیم که هرگز نخواهد آمد و به جایش همه جور مسیح و منجی کذاب خواهد رسید… ازین رو رانسیر مینویسد: «زمان بعد» نه زمانِ عقلِ شفایافته است و نه زمان نگونبختی است که انتظارش را داشتیم. بلکه زمانی است بعد از تمام داستانها، زمانی که هر کس به چیزی محسوس دل میبندد که در آن، این داستانها میان اهداف چشمداشته و تحققیافته راهی باز کرده اند.
در این دوره تلاش میکنیم با بازخوانی برخی مقالات و بر محور مفاهیم زیر به سینمای بلا تار بپردازیم:
– چشم به راه روشنی های تاریک/ ایمان و ماخولیای مقاومت
– ضرباهنگ گذار از وعدههای نقض شده به فصلهای بیامید
– خدا-دولت-سرمایه: تثلیث یأس در غیاب ایمان و ریتم بقا
– مادهی سرکش واقعیت تاریخ و خلق فرمهای نو برای دوام آوردن در حیاتی که حیاتی نیست
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب