امیر کمالی -قلم عقل بر کتابت؛ درآمدی بر ساز و کار اثر ادبی نزد هگل

قلم عقل بر کتابت؛ درآمدی بر ساز و کار اثر ادبی نزد هگل

  • تاریخ شروع: ۲۷ دی ۱۴۰۰
  • روزهای: دوشنبه‌
  • ساعت: ۱۸-۲۰
  • تعداد کل جلسات: ۵
  • دوره به صورت: آنلاین

نگاه هگل به هنرهای زیبا درون همان دم و دستگاهی معنا می‌شود که قرار است نهایتاً امر مطلق را شکوفا سازد؛ شکوفایی‌ای که نامش تاریخ است. تأمل فیلسوف آلمانی در هنر به اعتبار روش، همچون سایر عناصر نظام فلسفی‌اش تأملی مبتنی بر مفهوم دیالکتیک است. هنرْ منزلِ خویشاوندیِ روح و امر زیبا است. و درک روحانیِ امر زیبا همان فاصله‌ی میان ستایش او و ستایش کانت از زیبایی طبیعی است. ما انسان‌های دو قرن اخیر او را فیلسوفی نظام‌مند می‌شناسیم که هرچند به‌قول ربکا کامِی انقلاب فرانسه را به‌سان مرکزی سوزان و پرطپش در متن فلسفه‌ی خود جای داد، اما چنین توجهی به عرصه‌ی سیاست و دولت در رابطه‌ای دیرپای با مفهوم زیباشناسی قرار دارد. با این‌حال نگاه هگل به ادبیات، هنرهای نمایشی، دین، اساطیر یا حتی فلسفه‌ی تحلیلی و منطق همواره در قالب نوعی نگاه استعلایی میان هدف‌مندی مشترک تاریخی و درون‌ماندگاری فهم شده است.

 

در این دوره نشان خواهیم داد که چگونه در چشم فیلسوف، ادبیات در بسیاری از خصیصه‌هایش نماینده‌ی تامی برای زیباشناسی تاریخی محسوب می‌شود و به جایگاه اثر ادبی، ساز و کار آن، اَشکال تولید آن و اهداف آن در فلسفه‌ی هگل خواهیم پرداخت. البته همین دو وجه مستقل و وابسته‌ی اثر ادبی است که راهش را از تفکر هگل به آرای تفکر انتقادی به ویژه نظریه‌ی زیباشناسی تئودور آدورنو باز می‌گشاید. به همین دلیل تشریح اولیه‌ی کل ساختار و نظام فلسفی هگل در آغاز بحث ضرورت پیدا می‌کند تا روابط این حوزه‌ها مشخص شود؛ و زیاده‌تر اینکه دگردیسی این روابط در تفکر مارکسیسمِ نو معنای خود را بیابد.

 

در این دوره می‌کوشیم نسبت فلسفه هگل با زیباشناسی، کار ادبیات و نقد آثار ادبی را مشخص سازیم. پس از شرح کلی بر تفکر فیلسوف، بحث را با تحلیل نسبتِ هگل و انقلاب رمانتیسم پی خواهیم گرفت؛ سپس زیباشناسی او در باب سه‌ گونه‌ی سمبولیک، کلاسیک و رمانتیک را در حوزه‌ی شعر و رمان شرح خواهیم داد و مراد وی از پایان هنر را بازخواهیم شناخت. سپس تلاش می‌کنیم به پیروی از برخی منتقدان همچون آلن اسپایت اثر ماندگار هگل یعنی «پدیدارشناسی روح» را همچون رمانی بخوانیم که قهرمان آن اگر فرضاً نامی می‌داشت شاید ناپلئون بناپارت بود، نامی که شخصیت پنهان، ثانوی و همچنین اسم رمزِ بیشتر قهرمانان آثار رمانتیک قرن نوزدهم نیز می‌توانست بود.

 

در ادامه‌ی بحث می‌کوشیم مراد هگل از رابطه‌ی فرم و محتوا، دیالکتیک هنر، تاریخ و استتیک را در نسبت با آثار ادبی آنها روشن کنیم. در طول این مسیر از شاعران معاصر او فردریش هولدرلین، هاینریش هاینه، گوته، برادران شلگل و همچنین از تأملات فیلسوفانی که آرای زیباشناسانه‌شان در قرن بیستم نسبت مؤکدی با هگل دارد به ویژه گئورگ لوکاچ، والتر بنیامین و تئودور آدورنو در جهت روشن ساختن «تفکر ادبیاتیِ هگل» بهره خواهیم برد.

مدرسه‌ی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت‌ خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.