ژاک رانسیر در سیاست استتیک: بازتوزیع امر محسوس (۲۰۰۴) مینویسد «استتیک» در قلبِ سیاست است و این گزاره در تخالف است با آنچه والتر بنیامین از «استتیکشدنِ سیاست» (زیباشناختیشدنِ سیاست) میگفت. از نظر بنیامین استتیک رهآورد فاشیسم است برای سیاست. رژیم فاشیستی برای آنکه روابط مالکیت دستنخورده باقی بماند، به تودههای پرولتاریزه قسمی بیانگری میبخشد تا از مجرایِ استتیککردنِ سیاست به آنها احساس وجودداشتن بدهد. ژاک رانسیر اما فکر میکرد که استتیک با سیاست یکیست اگر آن را به زبانِ کانتی بفهمیم.
در زبان کانتی، استتیک محدودهزدایی از فضاها و زمانهاست؛ از امر دیدنی و نادیدنی، از سخن و صدایِ نامفهوم. و این همزمان همان چیزیست که مکانِ سیاست و مسائل آن را چون شکلی از تجربه متعین میکند. سیاست حولِ آنچه دیده میشود و آنچه که دربارهی امر دیدنی میتوان گفت میچرخد؛ حولِ اینکه چه کسی قدرتِ دیدن دارد و میتواند سخن بگوید؛ حول مالکیتِ فضاها و امکاناتِ زمان. رانسیر سیاست را «ماشینِ دیدن» (Machine of vision) مینامید.
در این دوره که چهارمین دوره از «دربارهی سیاست استتیک» است، به سراغِ پرسشهایی میرویم که این شیوه از اینهمانانگاریِ سیاست و استتیک پیشِ روی ما میگذارد. درواقع آرایِ رانسیر را با تکیه بر این قسم از اینهمانانگاری به بحث میگذاریم: از این گزاره که سیاست با اقتصادِ دیدن یا صدا گره خورده است، دقیقاً چه میفهمیم و این گزاره چه دلالتهایی دارد؟ به چه معنا ادراک یا حسپذیریْ قلمرویی برای قدرت یا عاملیت میسازد؟
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب