صابر دشت‌آرا - اثر هنری به مثابه نمود خودآئینی؛ درباره‌ی نسبت آدورنو و مدرنیسم هنری

اثر هنری به مثابه نمود خودآئینی؛ درباره‌ی نسبت آدورنو و مدرنیسم هنری

  • تاریخ شروع: ۳ بهمن ۱۴۰۲
  • روزهای: سه‌شنبه
  • ساعت: ۱۶-۱۸
  • تعداد کل جلسات: ۴
  • دوره به صورت: آنلاین و حضوری

«شعرنوشتن پس از آشویتس یعنی بربریت»؛ نویسنده‌ی این جمله‌ی مشهور همان فیلسوفی است که در جای دیگری گفته‌است: «در فراز و فرود مسیری که عقلانیت طی می‌کند، آدمی به واسطه‌ی هنر از آن امری خبردار می‌شود که عقلانیتْ آن را از حافظه زدوده‌است». هنر در کجای آن مسیر پرپیچ‌وتابی ایستاده‌است که وعده‌ی عقلانیت، فرهیختگی و سعادت را به بربریت محض، به آشویتس، می‌رساند؟ اگر هنر در بیرون چنان مسیری – در لبه‌ی آن، یا چنانکه مصطلح است، در «حاشیه»ی آن – ایستاده و از چیز ازدست‌رفته‌ای حکایت می‌کند که «عقلانیتْ آن را از حافظه زدوده‌است»، پس سخن‌گفتن از این‌همانی شعر و بربریت چه معنایی دارد؟ و اگر هنرْ خود بخشی از چنان مسیری – یا شاید، نقطه‌ی اوج و تحقق آن – محسوب می‌شود، پس اشاره‌کردن به توان یادآورنده‌ی هنر چه وجهی دارد؟

 

ای‌بسا که چنین پرسش‌هایی در نگاه نخست به پرسش‌هایی عام و فلسفی شباهت داشته باشند، اما حقیقت آن است که این پرسش‌ها به‌ویژه در اثنای مواجهه‌ی آدورنو با یک جنبش هنریِ خاص مطرح می‌شوند، همان جنبش مدرنیستی‌ای که خود چنان آکنده از ابهام‌ و بی‌معنایی‌ است که تشخیص جایگاه دقیق آن در دوگانه‌ی فرهنگ/بربریت ناممکن می‌نماید.

 

در میانه‌ی آن استیلای جهانشمولی که آدورنو آن را به نام «صنعت فرهنگ» می‌شناسد، شکلی از هنر وجود دارد (یا وجود داشته‌است) که با کناره‌گیری از هر محتوای بیرونی، سرگرم تنقیح مداوم فرم خویش می‌شود. و مدعای خودآیینی‌ای که بدین‌سان در هنر مدرنیستی جلوه‌گر می‌شود، در حکم معمایی است حل‌نشدنی که چنانکه خواهیم دید، آدورنو هیچ‌گاه از ارائه‌ی صورت‌بندی‌هایی تازه برای بیان دوباره و دوباره‌ی آن خسته نمی‌شود: دعوی هنر مدرنیستی به خودآیینی، به یک معنا، نمایانگر واپسین امکان مقاومت در برابر دیگرآیینیِ فراگیری است که بر جهان بیرون حاکم شده‌است، و به معنایی دیگر (که شاید روی دیگر معنای نخست باشد) معادل توهم ساده‌لوحانه‌ای است که گریز از تقدیری ناگزیر را نقش می‌زند.

 

در دوره‌ی حاضر تلاش می‌کنیم تا با تمرکز بر نسبت آرای آدورنو با مدرنیسم هنری، از یک سو، درک دقیق‌تری از صفت‌هایی چون «رادیکال»، «غیرنظام‌مند» و «دیالکتیکی» به دست آوریم (صفت‌هایی که عموماً برای توصیف اندیشه‌ی آدورنو به کار گرفته می‌شوند، اما خود به‌آسانی می‌توانند در ذیل آن ژارگون فلسفی‌ای قرار گیرند که آدورنو از نقد و حتی تمسخر آن ابایی ندارد)، و از سوی دیگر در جهت فهم تنش‌هایی قدم برداریم که اثر هنری مدرنیستی از رهگذر مواجهه با آنها نهایتاً به یک «نمود خودآیینی» بدل می‌شود، نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر.

 

جلسه‌ی اول: منازعه‌ی آدورنو با هواخواهان هنر متعهد یا هنر سیاسی / تمایز پروژه‌ی زیباشناختی آدورنو از قرائت‌های فرمالیستی از مدرنیسم
جلسه‌ی دوم: اثر هنری به مثابه‌ی هم‌نهاده‌ای غیرشناختی / میمسیس و روح به مثابه‌ی قطب‌های هم‌نهادسازی هنری
جلسه‌ی سوم: اثر هنری بر متن جهان کالایی / «کالای مطلقْ خود را از ایدئولوژیِ مستتر در فرمِ کالا رها می‌کند»
جلسه‌ی چهارم: حقیقت هنر یا حقیقت اثر هنری (نقد ولمر بر آرای آدورنو) / شاهزاده یا قورباغه (نقد آگامبن بر آدورنو)

مدرسه‌ی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت‌ خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.