گفتگوی حسام نقره‌چی با لاله قدکپور درباره‌ی گفتار در بندگی خودخواسته اثر اِتیین دُو لا بُوئِسی
 

گفتار در بندگی خودخواسته

  • تاریخ: ۲۹ مهر ۱۴۰۰
  • پنجشنبه
  • ساعت: ۱۰
  • آنلاین

گفتار در بندگی خودخواسته اثری است که به قلم اِتیین دُو لا بُوئِسی، احتمالا در سال ۱۵۴۸میلادی و در هجده سالگی او در فرانسه به نگارش در آمده است. پس از مرگ او پاره‌متن‌هایی از آن در سال ۱۵۷۴ و متن کامل‌اش در ۱۵۷۶ میلادی به انتشار درآمد.
این نوشته چون اعلام جرمی است موجز و صریح علیه قدرت مطلقه که هر خودکامگی را که بر مردمی روا داشته شود، به پرسش می‌کشد و سعی در تحلیل دلایلی دارد که منجر به عمومی شدن سرسپردگی در برابر آن می‌شود.

 

برای شنیدن گفتگو لطفا اینجا کلیک کنید.

 

گفتار در بندگی خود خواسته در سال ۱۳۹۰ توسط لاله قدکپور به ترجمه در آمد و دو سال بعد به چاپ رسید. در گفتگو با او که به کوشش حسام نقره‌چی به انجام رسیده است، سوالات زیر مطرح شد:

 

پرسش ۱. پیش از هر چیز از فضای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آغاز کنیم. می‌دانیم که دولابوئسی هنوز بیست سال هم نداشت زمانی که گفتار در بندگی خودخواسته را نوشت. او و مونتنی در پارلمان بوردو و به عنوان اعضای پارلمان با هم آشنا شدند و دوستی عمیقی بین‌شان در گرفت. چند مسئله: این پارلمان چگونه جایی است؟ کار این افراد چیست؟ و در عین حال این که یک عضو پارلمان کتابی این‌قدر رادیکال در مورد استبداد نوشته به نظر ما شاید عجیب برسد. این را چگونه می‌توان توضیح داد؟
  • این رساله در زمان حیات دولابوئسی به شکل بی‌نام (و شاید ناکامل) منتشر شده. آیا ما در موردِ برخورد جامعه‌ی فرهیحته‌ی آن زمان با این متن چیزی می‌دانیم؟
  • مونتنی متن را به شکل کامل پس از مرگ دولابوئسی منتشر می‌کند. او همچنین جستار معروف «دوستی» را (که خودِ تو ترجمه کرده‌ای) در مورد دوستی‌اش با دولابوئسی نوشته است. حتی بعضی مفسران با ارجاع به چند متن (از جمله نامه‌ی معروف مونتنی به پدرش درمورد مرگِ دولابوئسی که در آن می‌گوید دولابوئسی پیش از مرگ از او خواسته که «جایی به او بدهد») تا حد زیادی رسالات مونتنی را چون مقبره‌ای برای دوست از دست‌رفته‌اش می‌دانند. چگونه می‌توان این دوستی و اهمیت آن در کار مونتنی را توضیح داد؟
پرسش ۲. به سراغ خودِ متن برویم: اول از همه این که این کمال صوری متن، استحکام استدلالات و روشنی منظور و نثر زیبای کتاب بارها ستوده شده است. حتی گاهی او را از این نظر با خطیبان بزرگی چون سیسرون مقایسه می‌کنند. چگونه می‌توان شکل صوری متن را در نسبت با رتوریک کهن توضیح داد؟
  • چون برای نگاه امروز ما شاید دو موضوع عجیب به نظر برسد: یکی اِشراف عجیبی که این نوجوان به تاریخ و ادبیات و فلسفه دارد و دیگری پختگی نوشتارش. همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد که ما با آموزش اومانیستی بسیار جدی‌ای سر و کار داریم.
پرسش ۳. استدلال دولابوئسی به نظر خیلی ساده می‌رسد و گویی به همان سادگی هم می‌توان آن را زیر سوال برد. او معتقد است که اگر دو، پنج یا ده نفر، از روی ترس یا جبونی تسلیم یک نفر شوند، قابل درک است اما اینکه میلیون‌ها نفر این کار را می‌کنند دیگر با ترس و ضعف قابل توضیح نیست. باید گفت که آنان می‌خواهند، یا حتی اراده کرده‌اند، که بنده باشند. در نتیجه کافی است که بخواهید بندگی نکنید و شما آزادید. اما در واقعیت زیر سوال بردن گفته‌ی او آنقدر هم که به نظر می‌رسد آسان نیست. به ویژه که او خود خیلی از ایراداتی که ممکن است به ذهن ما برسد را در متن پاسخ داده است. منطق دولابوئسی و شکل استدلال‌اش را چگونه می‌توان توضیح داد؟
  • از طرف ديگر بحث دربار‌ه‌ی شكل حكومت در فلسفه چيز جديدی نيست. اما يك نكته‌ی مهم در اين متن هست: دولابوئسی استدلال خود را خطاب به مردم شروع می‌كند نه به حكم‌رانان. از نظر او علت استقرار آن شكل حكومتی كه جباريت می‌نامد چيزی جز تسليم بندگان به بندگی نيست. چه توضیحی می‌توان درباره‌ی ويژگی خاص اين متن در فضای فلسفه‌ی سياسی و اين استدلال بوئسی كه حرف از اراده‌ی مردم را پيش می‌كشد، ارائه داد؟
  • یکی از مسائل مهم در این متن جایگاه «طبیعت» در استدلال دولابوئسی است. می‌دانیم که برای متفکران مسیحیِ قرون وسطی طبیعت مطلقا مساوی با خیر نیست. بلکه برعکس، طبیعتْ وسوسه و اغوا شدن است. این یکی از نخستین متونی است که در آن طبیعتِ بشر و میل طبیعی بشر به آزادیْ پایه‌ی استدلال قرار گرفته است. به‌راستی نقش طبیعت بشر در تفکر اومانیستی این دوران چیست؟
  • متن دولابوئسی راه حلی ارائه نمی‌دهد؛ اما الگوهای مشخصی دارد. او سه شکل جبار را از هم تفکیک می‌کند: آنکه حکومت را به ارث برده، آنکه حکومت را به زورِ سلاح گرفته و آنکه خودِ مردم انتخابش کرده‌اند. اما هر سه را محکوم می‌کند. در عین حال به نظر می‌رسد که برای او بعضی جوامع را در طول تاریخ به خاطر آزادیشان می‌ستاید: یونان، روم، بعضی جمهوری‌های ایتالیا. در نتیجه نمی‌توان گفت که او مشوق نوعی آنارشیسم است. آیا از روی این متن می‌توان توضیحی درباره‌ی شکلِ حکومت ایده‌آل از نظر دولابوئسی ارائه کرد؟
پرسش ۴. کمی درباره‌ی تاریخچه‌ی خوانش متن صحبت کنیم. متنِ گفتار را در گفتگو با متون بسیاری تفسیر می‌کنند. از همان زمان دولابوئسی، گروههای مختلف، به ویژه پروتستان‌ها، تفاسیر خاص خود را از این متن دارند. آیا متن در دوره‌های بعد، در عصر روشنگری و دوران انقلاب فرانسه هم تاثیرگذار بوده؟ درباره‌ی خوانش فیلسوفان نسل‌های بعد از این متن چه توضیحی می‌توان داد؟
پرسش ۵. اکنون کمی درباره‌ی ترجمه‌ی آثار کلاسیک به شکلِ کلی و این کتاب به شکل خاص صحبت کنیم: از انتخاب زبان گرفته تا تصور کردن دانش دورانی دیگر و نگاه آنان به جهان.
پرسش ۶. در پایان به مسئله‌ی رادیکالیته‌ی متن برگردیم. حتی برای ما که چند صد سال بعد از دولابوئسی نوشته‌ی او را می‌خوانیم، در این متن یک رادیکالیته‌ی تقلیل‌ناپذیر وجود دارد، که آن را از بسیاری متون دیگر که در این باب نوشته شده‌اند متمایز می‌کند. آیا در پایان این گفتگو می‌توان روشن ساخت که رادیکالیته‌ی متن دقیقا خود را در کجا نشان می‎دهد؟

 

لاله قدكپور در ۱۳۵۰ در تهران به دنیا آمد. كودكی را در خلوت مه‌آلود شمال ایران و نوجوانی را در هیاهوی تب‌دار پایتخت گذراند. او در ۱۳۷۰ در رشته‌ی مهندسی برق از دانشگاه صنعتی شریف فارغ‌التحصیل شد و پس از سه سال تجربه‌ی كار مهندسی، در سال ۱۳۷۴ به پاریس رفت تا در رشته‌ی فلسفه درس بخواند. لیسانس فلسفه را در شاخه‌ی منطق در سال ۱۳۷۷ از دانشگاه پاریس۱ و دكترای فلسفه را با گرایش علوم شناختی در سال ۱۳۸۱ از مدرسه‌ی پلی‌تكنیك اخذ کرد. او دو سال در دانشگاه پاریسِ‌۱ به تدریس و تحقیق مشغول بود تا در سال ۱۳۸۳ به تهران بازگشت و از آن پس یك سال در پژوهشكده‌ی فلسفه‌ی تحلیلی در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی و سپس پنج سال در گروه مطالعات علم در مؤسسه‌ی پژوهشی حكمت و فلسفه شاغل بود و در این دو مركز، در راه‌اندازی دو دوره‌ی دكترای فلسفه‌ی تحلیلی و مطالعات علم شركت كرد.
لاله قدكپور در ۱۳۹۰ از شغل دائم دانشگاهی كناره گرفت، هرچند از آن زمان همكاری‌هایی موقتی با مراكز دانشگاهی داشته و دارد. او در این سال‌های اخیر به برگردان متونی از دو نویسنده‌ی مهم قرن شانزدهم فرانسه، میشِل دُو مُونْتِنْیْ و اِتیین دُو لا بُوئِسی پرداخته است. گفتار در بندگی خودخواسته، اثر بُوئِسی در ۱۳۹۰ ترجمه شد و در ۱۳۹۲ به چاپ رسید. جستارها اثر موُنْتِنْیْ نیز در دست ترجمه اند و گزیده‌ی کوتاهی از آنها تحت عنوان در باب دوستی و دو جستار دیگر در سال ۱۳۹۶ به چاپ رسیده است.
ترجمه‌ی جستارهای مُونْتِنْیْ از این جهت حائز اهمیت است كه از یک‌سو شاخصی بی‌نظیرند از محیط زندگی نویسنده‌شان و جریان‌های ادبی، فلسفی، و سیاسی آن و، از سوی دیگر، خیلی زود پس از نشرشان بدل شدند به الگویی ماندگار برای نویسندگانی با زبان‌هایی گوناگون، چنانكه امروزه واژه‌ی جستار اسم عامی است برای گونه‌ای از نوشتار و جستارنویسی شیوه‌ای معتبر برای بیان اندیشه. گفتار در بندگی خودخواسته‌ی بُوئِسی اثری متفاوت است كه با شكل موجز و زبان نافذ و محتوایی از بنیان متمایز در میان متون قابل قیاس، از همان زمان نشر تا كنون، بحث و جدل بسیار بر انگیخته و همچنان متنی نامتداول مانده و همین بر جذابیت و تأثیرگذاری آن می‌افزاید.

 

حسام نقره‌چی فارغ التحصیل دکتری ادبیات تطبیقی از دانشگاه سوربون نوول فرانسه است و رساله‌اش را در مورد رولان بارت و نظریه‌ی تاریخ نوشته است. در همان دانشگاه نظریه‌ی ادبی درس داده و در دبیرستان سویینه در پاریس معلم ادبیات بوده است. او به عنوان پژوهشگر با مجلات گوناگونی از جمله لیتراتور، مجله‌ی رولان بارت و مجله‌ی بلژیکی فقه‌اللغه و تاریخ همکاری کرده است. کتاب درس اثر رولان بارت و دو نمایشنامه‌ی برنیس و بریتانیکوس اثر ژان راسین به ترجمه‌ی او توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده و در حال حاضر دو اثر تألیفی، یکی در مورد نظریه‌ی ادبی و دیگری درباره‌ی رولان بارت و تاریخ در دست انتشار دارد. زمینه‌ی پژوهش او نظریه‌ی ادبی و فلسفه‌ی علوم انسانی است. او همچنین با مرکز پژوهش ادبیات تطبیقی دانشگاه سوربون نوول همکاری می‌کند.

مدرسه‌ی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت‌ خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.