«معنای این چیز چیست؟» ــــ این پرسش تاریخ و پیشاتاریخی طولانی دارد. تاریخ انسان را میتوان همچون تاریخ جستوجو بهدنبالِ [یا کشاکش با] مسئلهی معنا بازخوانی کرد. این «چیز» حاضر در پرسش، چه یک متن باشد، چه یک شیئ یا یک رخداد، پرسش از معنا با سماجت برقرار خواهد ماند. پرسشی که همواره انگار نابسندگیای را در حضور عینی و مسلّمِ چیزها افشا میکند. معنا ظاهراً آویختهای جز خود هستیِ امر موردِ پژوهش است. امّا اگر موضوع پرسشِ ما نه این یا آن چیز، بلکه خود هستی و ماهیتِ «معنا» باشد چه؟ یعنی وقتی جهت پرسش نه به سمت چیزها بلکه به طرف خودِ معناست و از معنای معنا میپرسد: معنای معنا چیست؟
از رسالههای فلسفی و متون ادبی کهن، تا لحظهی نوشتهشدن این کلمات، زبان روی هستیهای غیرزبانی اعمال نیرو کرده یا بر روی خود خم شده است تا این پرسش را از چیزها و از خود بکند. این نفوذ [به دیگری] و خمشپذیری اندیشهی زبانی [بر روی خود] را در طول تاریخ با نام «تفسیر» بازشناسی کردهایم. تفسیرْ کنش و تقلا برای دستیابی به معناست؛ معنای چیزها و معنای خودِ معنا. تفسیر در روند نظاممندی و سازمانپذیری خود سیر تکامل و تکوینی را از سر گذرانده است. در میان این شاخههای مختلف از سرنوشت تفسیر، شاخهی مسلطتری ـــ هرمنوتیک ـــ برای چند قرن تبدیل به سنتِ چیره بر ساحت تفسیر بوده است.
در عبور از نامهایی همچون شلایرماخر، دیلتای، هوسرل، هایدگر، گادامر، دریدا و… اکنون سالهاست که میتوان از مومیایی مفهومیای به نام «هرمنوتیک» سخن گفت. تاریخ مسلطی که البته همچون هر نهاد مسلط دیگری، همواره دیگرانی داشته است. دیگرانی پشت دیوارهای دژِ رسمیِ تاریخ هرمنوتیک، مرتکب کوششهای سازمانیافتهی عظیمی در کشاکش با مسئلهی معنا شدهاند؛ مطرودان تاریخ هرمنوتیک. یکی از این نامها، فیلسوفِ همواره مطرود تاریخ فلسفه، باروخ-بندیکت اسپینوزاست. اسپینوزا در رسالهی الهیاتی-سیاسی، پیش از شروع تاریخ رسمی هرمنوتیک، دست به مخاطرهای بزرگ در مقام مفسر متن مقدس میزند. مخاطرهای که درعینحال بنیانگذاری شیوهای تازه برای فهم مسئلهی معناست: معنایی مبتنیبر فلسفهی نیرو.
جلسهی نخست/ تفسیر چیست؟ درآمدی بر تاریخ رسمی هرمنوتیک؛ پرسش اصلی هرمنوتیک از چیست؟
جلسهی اول دوره به تشریح مختصر تاریخ رسمی هرمنوتیک و درگیری با مسائل و پرسشهای محوری این تاریخ اختصاص دارد. با این پرسشها که معنای معنا چیست و راه دستیابی به آن [یا ساختناش] چیست. در نهایت، موقعیت اسپینوزا از نظر تاریخی و مفهومی و نسبت او با این سنت تفسیری به پرسش کشیده خواهد شد: او ـــ مرشد مطرودِ شریران قرن هفدهم ـــ چگونه در همسایگی این تاریخ رسمی، خانهی خود را بنا کرده است؟
جلسهی دوم/ اخلاق اسپینوزا: هستیشناسی و نیروها
پیش از آغاز کردنِ بحث در مورد روش و جزئیات شیوهی تفسیری اسپینوزا، ضروریست که نقطهی صفر بحث را در تحلیل مفهوم «نیرو» در هستیشناسی او اختصاص دهیم. برای این کار باید به رسالهی تاریخساز او یعنی «اخلاق» برگردیم. جلسهی دوم این دوره، به تشریح الهیات و هستیشناسی اسپینوزا در فصلهای اول و دوم اخلاق سپری خواهد شد. هستیشناسیای تنیده با [و مبتنیبر] اصل علّیت و نیروگذاری، که در شبکهای از مفاهیم ـــ جوهر، صفات، حالات و نسبتمندی ــــ تجلی پیدا کرده است. این شبکهی مفهومی همچون زمینهای برای رویش شناختشناسی و سیاستِ اسپینوزایی ایفای نقش میکنند. در همین ساحت شناختشناسی و سیاست مبتنیبر مفهوم نیروست که پرسش از معنا مطرح میشود: «معنای یک چیز چیست؟»
جلسهی سوم/ اخلاق اسپینوزا: شناختشناسی و انبوهه
شناختشناسی اسپینوزایی مختصاتی منحصربهفرد دارد. چراکه اسپینوزا فیلسوف نیروهاست؛ فیلسوف توانها. پرسش کلیدی او بهجای اینکه یک چیز چیست این است که یک چیز چه میتواند بکند؟ تمایزها، اتحادها، حرکتها و ایستاییها همه پیآمد صورتی از نیروشناسی در فلسفهی او هستند. او از هر هستیِ ظاهراً مجزایی، و دربارهی آن هستی، جای پرسش از چیستی آن، میپرسد که آنچیز چه میتواند بکند؟ درنهایت معنای یک متن، برای او، اثریست که متن بر بدنی میگذارد تا آن بدن را وادار به همکاری کند. «ما» با این پیشزمینه، سراغ بازخوانی نیروشناختیِ کتاب اخلاق خواهیم رفت. کتابی که خود تکانهایست از نیروهایی ناهمسان، متنی که موضوعهای مختلفی از الهیات تا هستیشناسی و دینامیک و اخلاق و سیاست را درونی میکند و در پاسخ به هر حوزهای پاسخ میدهد که یک متن از پس چه کارهایی برمیآید و چه نیروهایی را میتواند در جهان از فروبستگی درآورد و آزاد کند.
اما نقطهی شروع کجاست؟ ایدهی وحدت جوهری که ظاهراً مبدأ کار اسپینوزاست، درواقع نتیجهی نهایی کار اوست: «وحدت/همآیندی/همبودی» استراتژیِ راهبردی اسپینوزاست برای تصورپذیر کردنِ «حداکثرِ نیروی قابل آزادشدن»، در یک کلام از اجتماع اشتدادی نیروها. او در مسیر رسیدن به این نقطهی نهایی، به انفجار بزرگ، از پلکانی از خرده وحدتها، از وحدتهای میکرو عبور میکند: او بشارتدهندهی جمعیتهای عقلبنیاد است، مالتیتودها. جمعیتهایی که مولّد و اجراگر معنا در جهان هستند و نه کاشفان معناهای پنهان شده در بطن چیزها.
جلسهی چهارم/ رسالهی الهیاتیسیاسی و هرمنوتیک اسپینوزیستی: تبانی نیروها
پس از تشریح مسئلهی نیرو، به سراغ متن رسالهی الهیاتی-سیاسی اسپینوزا خواهیم رفت. او در مقام یک اخراجی، در این اثر به دنبال تفسیر متن کتاب مقدس است. این تفسیر درپی چیست؟ به پشتوانهی چه ساختار نظریای به کار میافتد؟ چه مرادی از «معنا» دارد و شیوهی دستیابی به این معنا را روش تفسیریای میداند؟ ـــ اسپینوزا در این رساله [تا فصل هفتم] از ارائهی مبانی و توصیف روش خود چشمپوشی میکند. اما چرا؟ چرا پس از هفت فصل تازه به ضرورت ارائهی ساختار تفسیری خود اقدام میکند؟
تمام این پرسشها در گروی فهم معنای موردنظر او دربارهی «معنا» و فهم مسئلهی نیروگذاری و نیروپذیری هستند. تفسیر او از کتاب مقدس، راهبردی استراتژیک پیش روی تمام مفسران آینده قرار میدهد. شیوهای تازه برای فهم متن و فهم چیستیِ کنش تفسیر. در جلسهی چهارم این دوره، پس از ترسیم کلیات رسالهی الهیاتی-سیاسی، به خانهی همواره مشکوکِ او در سرزمین تفسیر و معنا سر خواهیم زد تا سرکی به نقشهی این بنا بکشیم.