نقش شرقشناسی در شکلگیری علوم انسانی و رشتههای دانشگاهی همچون باستانشناسی و از سوی دیگر نقش این دانشها در صورتبندی دکترین مدرنیزاسیون عصر پهلوی کمتر بررسیده شده است. در این دوره به واکاوی نسبت شرقشناسی با سیاست و نهادهای دانش تاریخ و باستانشناسی در عصر پهلوی بهویژه در عصر پهلوی دوم میپردازیم.
یکی از مهمترین جنبههای تحولات اجتماعی و سیاسی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، ظهور نوعی از ملیگرایی است که ریشه در شرقشناسی دارد. نخست به بحث در باب رویکرد شرقشناسانهی رژیم پهلوی و پدید آمدن گفتمان «تمدن بزرگ» خواهیم پرداخت. تلاش خواهیم کرد آن را ساختشکنی کنیم و به نقش شرقشناسی به عنوان یکی از عناصر بنیادین در دکترین سیاسی رژیم پهلوی خصوصا در دههی ۵۰ شمسی بپردازیم.
سپس به بررسی نقش کلیدی باستانشناسی به مثابهی گفتمانی شرقشناختی در صورتبندی گفتمان گذار رژیم پهلوی و برساخت یک ناسیونالیسم به شدت مردسالار میپردازیم. دانش نوپدید باستانشناسی که همراه با مداخلات استعماری در اواخر عهد قاجار وارد ایران شده بود، در عصر پهلوی به یکی از ارکان سیاستورزی و تنظیمگر روابط ایران با دول امپریالیستی بهویژه فرانسه و آلمان تبدیل شد. شرقشناسی در رخت باستانشناسی در تمام دوران پهلوی نقشی کلیدی در سیاست خارجی و همچنین روابط حاکمیت و بهویژه شخص شاه با ملت ایفا کرد.
این درسگفتار برای دانشجویان رشتههای تاریخ، باستانشناسی، ایرانشناسی، انسانشناسی و جامعهشناسی تاریخی مفید است. این دوره همچنین میتواند برای پژوهشگران حوزهی استعمار، شرقشناسی و ناسیونالیسم، و کلیه علاقهمندان به مطالعات تاریخ معاصر و تحولات سیاسی ایران جالب توجه باشد.
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب