
علی جمشیدی/ گمانههایی از «سینماتوگرافی جنبش»
با رجوع به واژگان نیکول برنز دربارهی «رژیمهای تصویر»، خیزش ژینا نه صرفاً انفجار سیاسی بلکه ظهور منطقهای تازهی تصویری (figural logic) در شهر است. سینماتوگرافی اینجا به تکنیک دوربین محدود نمیشود؛ بلکه عملیات مرئیسازی و mise-en-cadre است: قاببندی بدنها و ژستها در شبکهی هندسی شهری. در ۱۴۰۱، وقتی زنان روسری برداشتند، چرخاندند یا بر بلندیها ایستادند، خود ژستها میزاننما بودند؛ میدان و خیابان به نما بدل شدند و بلوارها و مترو مسیرهای بداههی تراکینگشات و دالی را شکل دادند. بدن از ابژهی انسانی به اپراتور رژیم تصویری بدل شد و زندگی با سینما پیوند خورد.
ویدئوهای موبایلی نه تنها ثبتکننده بلکه بازتوزیعکننده بودند؛ در سطح جمعی، تلفنها یک dispositif چند-دوربینه ساختند و montage collectif تولید شد. طی سه سال، اقتصاد تصویری دچار دگردیسی شد: از آشفتگی و چندپارگی ارزشها تا کُریوگرافی آیینی، فلاشهای پراکندهی اعتراض و نهایتاً مونتاژهای قضایی بهمثابه مدرک. هر مرحله رژیمی متمایز از تصویر آفرید، اما نیروی سینماتوگرافیک همچنان دستور زبان مشترک است؛ سینمایی که از سالن گریخت و به فضای شهرستانها مهاجرت کرد و هم ابزار مقاومت شد و هم افتادن در نظام بازنمایی تحمیلی از سوی نگاه غربی.
علی جمشیدی، علاقهمند به سینما، فارغالتحصیل کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی تطبیقی از دانشگاه آمستردام و دکترای مهندسی سازه از دانشگاه فنی دلفت هلند است.
الهه سروشنیا/ از گردش فیگورها تا انجماد تصاویر: رژیمهای تصویری خیزش ژینا
در این ارائه رژیمهای تصویری خیزش ژینا را دنبال میکنم. به این منظور سه برههی مشخص را برجسته ساخته و از طریق بررسی هر کدام از آنها قسمتی از رژیم تصویری که شکل گرفته را به بحث میگذارم. نقطهی آغاز، “اندرکنش بدنها و تصاویرشان”؛ جایی که فیگورهای مقاومت معترضان، در زنجیرهی الهام و تحریک و در اتصال کوتاه بین فضای مجازی و واقعیت خیابان بهسرعت گردش یافتند و نیروی پیشبرندهی خیزش را رقم زدند. این نیروی پیشبرنده جایی از گردش بازایستاد و به شکل موزهای و تقویمی تثبیت شد؛ تصاویری که در سالگردها و تولیدات هنری بازخوانی و بازتولید میشوند، بیآنکه امکان مداخلهای بر منظومهی این تصاویر داشته باشند.
در آخر، در وضعیت پساژینا، به نظام تازه مستقر شده و تجدید شونده میل و بازار میپردازم که در آن تصاویر و هنرها وارد منطق تازهای از ارزشگذاری، مصرف و سرمایهگذاری میشوند. سعی میکنم با تمرکز به این سه برهه به این بپردازم که چرا باید از مراجعه نوستالژیک به لحظهی ژینا و تطبیق دائمی لحظهی اکنون با آن عبور کرد؟ چرا باید اکنون را از نظام دلالتی و مغناطیس تداعیِ خیزش ژینا آزاد کرد و قلب و بدن را پذیرای تخیل و گشوده به فهم صداهایی کرد که نظمهای موجود مبارزاتی را بر هم میزنند.
الهه سروش نیا، جستارنویس، پژوهشگر و دانشجوی دکتری جغرافیای انسانی در دانشگاه آزاد برلین است.
کیانا کریمی/ خیزش ژینا: ندای آزادی از جهان جنوب
در زمانهای که مفاهیم مسلط آزادی دچار فرسودگی نظری و ناتوانی در مواجهه با واقعیتهای انضمامی خشونت و سرکوب شدهاند، جنبشی در ایران سر برآورد که نهتنها ساختارهای قدرت را به چالش کشید، بلکه تصور ما از رهایی، کنش بدنمند و امکان عاملیت سیاسی را بازنویسی کرد. این ارائه، ردیابیست بر زایش دوبارهی آزادی در بدنهای زنانی که بر بلندیهای شهر ایستادند و سازوکارهای دیداری و گفتمانی انقیاد بدن را در هم شکستند.
نقطهی ورود این بازاندیشی، واژهی فارسی «کنجکاوی» است: ترکیبی از کُنج (گوشه) و کاوی (حفر/کاویدن)؛ حرکتی که همزمان کنشی معرفتجویانه، رهاییبخش، و ضدنظم است. کنجکاوی در اینجا، با تکیه بر مفهوم «فراری» در اندیشهی فرد موتن، نظریهپرداز سیاه آمریکایی، بهمثابه یک کنش ضد-آشکارگی بازخوانی میشود: زن کاونده و گریزپا، نه سوژهای در جستجوی آزادی در دل نظم موجود، بلکه نیروییست که «از خود بیرون میرود»، «نظام مکانیابی» را میگسلد، و افقی تازه برای رهایی میگشاید.
کیانا کریمی، دانشآموختهی مطالعات اجرا از دانشگاه نیویورک است. او مدرس مطالعات جنسیت و اجرا در دانشگاه کلمبیا و مدیر مسئول مجلهی ادبی-سیاسی گرنیکاست. رسالهی دکترای او با عنوان «اندیشیدن از مجرای پوست نازک» بر مفاهیم انتقادی پوست و پوستاندازی بهعنوان دریچهای برای خوانش پسااستعماریِ تروما و اجرا متمرکز است.
مدرسهی هنر و ادبیات بیدار، با همکاری متخصصان و هنرمندان فعالیت خود را از پاییز ۱۳۹۸ آغاز نموده.
۱۴۰۲ © تمامی حقوق متعلق به مدرسه بیدار میباشد
توسعه و اجرا الگر استودیو × طراحی استودیو انقلاب